زندگی گاهی اوقات هیجان یک شروع دوباره و نگرانی هیجان انگیز یک شکست دوباره است . من امروز غرق در هیجان هستم ...
از اونجایی که در این دهه تصمیم گرفتم به زندگی و خودم و خودش بیشتر رسیدگی کنم و اساسا به آنچه در فرهنگ عامه ی مردم ایران زمین " حال کردن با زندگی " گفته می شه نزدیک بشم ، دیروز رفتیم ماهیگیری . روز خوبی بود . هوا عالی فقط دریغ از این همه باد . ما که آخرش موفق نشدیم غیر از چند تا ماهی کوچولوی بند انگشتی چیزی دیگه ای بگیریم ، ولی روز خوبی بود و خوش گذشت . بعد از مدت ها اندام دیگر بدنم غیر از مغز مبارک به کار افتادند و کمی فعالیت کردند .
زندگی بعضی وفتا لذت یک نفس عمیق و رضایت از اینکه جای بعضیا نیستی می شه ؛ بعضی وقت ها هم حسرت و یک آه عمیق و غبطه از اینکه چرا جای بعضیا نیستی ! اونایی این وسط خوشبخت ترن که نفس عمیق بیشتری می کشن و گرنه نفس عمیق و آه حسرت تو زندگی همه هست .
زندگی مثل یک مسیر سربالایی می مونه . به این باور رسیدم که آدما تا زمانی که مسیر مشترکی رو طی می کنند با هم همراه هستند . دیگه هیچ کس به خاطر همراهش نه مسیرشو عوض می کنه ، نه صبر .
حال من بی تو ، حال مفلوکیست که تنها آرزویش مرگ است . حال من بی تو از هیچ هم تهی تر است .
می شه برگردی ؟