تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

من هنوز در سفرم

همچون یک پیکار جنگی صبح به قرارگاه خاتم می رویم و انواع جک های تلخ ارتش این کشور را نظاره می کنیم و بی خودانه از مجبوری در راهروها و ساختمان های قرارگاه می دویم و از این و آن امضای سه برگی تسویه حساب سربازی را می گیریم و خوشحال از اینکه بالاخره این کارت پایان خدمت لعنتی را می گیریم و من با خودم فکر می کنم این ارتشی است که اگر روزی در این کشور جنگ شود می خواهد از کشور دفاع کند ؟!! بزرگترین قرارگاه نظامی پدافند هوایی !!! 

بعد از ایستادن پشت درهایی که سربازانش از بیکاری در را بسته نگاه می دارند و خودشان هم نمی دانند چرا به خانه برمی گردیم و در مترو همه آنها را می بینم که بعد از پایان ساعت اداری همچون من در راه بازگشت به خانه اند . تا فردا صبح که دوباره باید به پیکار بروم در صلح خواهیم بود .

نظرات 3 + ارسال نظر
نهال دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:32 ب.ظ http://nahal70.blogsky.com

پس کلی تبریک .من که سربازی نباید برم ولی اطرافیان هستن و مدونم چه وقت تلف کنی عذاب آوریه.

تو دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

کاسه آشت هنوز تموم نشده...؟

کرگدن عاشق سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ب.ظ http://www.fonex.blogsky.com

اول شدم
هوراااااااااااا
-----------------------------------------------------------------
این جمله های خفنانه رو از کجا میاری؟

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد