تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

دیگه دارم پیر می شم

امروز سر جلسه امتحان که رفتم دیدم چند تا از دانشجوهای قدیمی خودم حالا تو دانشگاه استخدام شدند و مراقب امتحان هستند . وقتی هر کدومشون جلوی پام بلند شدند و می خواستند جای خودشون رو بهم بدند احساس کردم دارم پیر می شم . یک زمانی از اینکه با استاد قدیمی خودم همکار شده بودم حس غرور داشتم و حالا امروز از اینکه با دانشجوهای قدیمی خودم همکار شدم حس پیری می کنم . عجب دنیاییه !!!

نظرات 5 + ارسال نظر
تو شنبه 4 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:03 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

منم وتقی میبینم همکارام شدن متولد 68 و 69 احساس پیری میکنم...یه حس عجیب و بدیه...
جالبه این حس چند وقته منو درگیر کرده...

بیا به یاد جونی از دست رفته گریه کنیم

تو یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

من معمولا گریه نمیکنم بلکه به یادش زل میزنم...

پری سا جمعه 10 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:27 ق.ظ http://crayon.blogsky.com

خب...اگه من بخوام خودم رو جای اونها بزارم..شاید بخاطر احترامه..نه همش به خاطر پیری...

می دونم به خاطر احترامه . از اینکه دانشجوهام شدن همکارام احساس پیری می کنم . اصلا مگه فکر میکنی من چند سالمه ؟ م ن همش 28 سالمه

تو شنبه 11 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

حواسم هست که چند روزه هیچی نگفتی...
خوبی...؟

خوب ؟ تا معنی خوب چی باشه ؟ حال خوب سیری چند ؟ نمی دونم چه اتفاقی باید بیفته که دمی حال خوب داشته باشم . فکر نمی کنم حال من هیچ وقت خوب بشه .

یاس شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ

با یادش...
من از اولش فک می کنم پیرم
دست خودم نیست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد