تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

کشور من (24)

متن زیر برگرفته از این لینک هست : http://nakhodaa.blogspot.com/2011/09/70.html

خیلی باهاش کردم و دیدم واقعا کشور من همینه ؛ درست می گه .


بسیار دور از هم قد کشیده‌ایم

هر یک بر فراز صخره‌ای بلند و دره‌ای عمیق؛ میانمان که با هیچ خاکستری پر نخواهد شد ...

جدایمان کردند؛ از روز اول مهر ! با پوشش‌های متفاوت !


مانتو و مقنعه و چادر تیره بر تو پوشاندند 

و ...

من را با لباس فرم و !

کله‌ای تراشیده به ساختمانی دیگر فرستادند

من را به مدرسه‌ی پسرانه و تو را دخترانه ... !!!

دانشگاه هم که رفتیم جدایمان کردند

با ردیف‌های دور از هم ... 

نیمکت‌های خانم‌ها و آقایان

با درها و راهروها و ورودی‌ها و خروجی‌های خواهران و برادران ...

جدایمان کردند

و ... 

ما بسیار دور از هم قد کشیدیم

 

در اتوبوس !

با میله‌ها و در حرم و امامزاده با نرده‌ها 

و در دریا و ساحل ... 

با پارچه‌های برزنتی !

آنقدر دور و غریب !

از هم بزرگ شدیم تا من شدم راز درک ناشدنی‌ای برای تو !

و ... 

تو شدی عقده‌ی جنسی سرکوب شده‌ای برای من !!!

تا هر جا که دیگر نتوانستند جدایمان کنند  

در تاکسی و خیابان

از زور نادانی و بیماری و عقده‌های جنسی

تو در پی یک نگاه و توجه و متلک از من باشی ... 

و من خود را به تو بمالم !

و برهنگی ساق پایت حالی به حالی‌ام کند ...

و نگاه حریص‌ام مانتو ات را بدرد !

جدا و بسیار دور از هم قد کشیدیم انقدر که تا پایین تنه هایمان معذب مان کرد خیال کردیم عاشق شده‌ایم و 

چون عاشق هستیم باید ازدواج کنیم و بعد هم با هزاران عقده‌ی بیدار و خفته به زیر یک سقف رفتیم !

بسیار دور از هم قد کشیدیم ... 

انقدر که دیگر نگاه‌مان نیز یکدیگر را خوب و درست ندید و نگاه‌های انسانی جای خود را به نگاه جنسیتی دادند درهمه جا

در محل کار، در محافل فرهنگی و علمی و حتی جلسات سیاسی ...

و تو باید تقاص همه‌ی این فاصله ها را بپردازی انگار

تقاص دوری از من و بر صخره‌ای دیگر قدکشیدنت را ... 
تقاص تو را ندیدن و نشناختن را !

باید که تنت بلرزد ...
وقتی هوا تاریک می‌شود
و ...
تو تنها در خیابانی
وقتی دنبال کار می‌گردی 
وقتی تاکسی سوار می شوی !

اینجا یک مستراح عمومی است !!!
به وسعت یک کشور ... 

بهتان بر نخورد !
آخر سالیان سال است 
که ... 
در همه جای دنیا

فقط مستراح‌ها را 
زنانه و مردانه کرده‌اند !!!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
تو چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:55 ق.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

دلم نمیخواد پستی که فکر خودتون پشتش نیست رو بخونم...شرمنده...

خوندن هر مطلبی میتونه آدم رو به واقعیت نزدیک کنه ، حتی اگه اون مطلب دروغ باشه یا حتی حلیة المتقین باشه . به نظر من این ساز و کار خواندن هست که آدم رو به واقعیت نزدیک می کنه ، بعضی وقت ها دانستن دروغ ها و خواندن مضخرفات می تونه باعث یک نتیجه گیری درست بشه

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد