تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تصور

گاهی در خلوتی می نشینم . در عمق زمان مکانی را می یابم و به نظاره آنچه می خواهم بگذرد می نگرم . تصور کن !!!

انتظار

انتظار ، سخت ترین شکنجه دنیاست .

کشور من (57)

در کشور من مردمانش بزرگترین و عجیب ترین حماقت ها و اشتباهات تاریخ بشریت را مرتکب می شوند و هیچ گاه نه به اشتباه خود اعتراف می کنند و نه عذرخواهی یا اظهار پشیمانی . این بزرگترین غرور احمقانه این سرزمین است .  به راستی چه کسی می تواند آنچنان که مردم این سرزمین خود را فریب می دهد ، کسی را فریب دهد ؟!!!

مرا چه می شود ؟

مرا چه می شود ؟ مرا چه می شود که هر کجا هستم بدترین جای زمین همان جاست . چه کسی به اندازه من آرزو داشت که هیچ وقت بود نمی بود که اینک اینگونه آرزوی نابودی کند .

کشور من (56)

در کشور من مردمانش خود را سگ درگاه برخی می خوانند و بزرگترین افتخارشان گاهی اینست که چند هزار سال پیش اجداد سوسمار خور نداشته اند .

وقتی فکر می کنم

وقتی فکر می کنم احساس می کنم هستم . همیشه وقتی خوب به بودن فکر می کنم آرزوی نبودن می کنم . شاید واسه همینه که هر چند وقت یک بار تصمیم می گیرم فکر نکنم ؛ تا شاید این بودن کمتر آزارم بده .

ادعا

این روزها ، اطرافم پر شده از آدم های رنگارنگ و ادعاهای رنگارنگ تر از خودشان .  حالم به هم می خورد از آدم هایی که ادعاهای پوچشان همچون برهنه ای با ادعای ردای زربافت است .

در این میانه

در میان این غوغای مردم کش من در کناری نشسته ام و به اوضاعی که می گذرد می نگرم . فقط خیالم راحت است که کمی آرامش دارم این روزها .

یلدا

دیگر هیچ چیز مثل گذشته ها نیست . حتی جمع های خانوادگی . آدم ها چقدر عوض می شوند . آدم ها با رفتارهایشان گاهی خودشان را انکار می کنند . در این سرزمین دیگر هیچ چیز زیبا نیست .

آزادگی

آدم آزاده ای نیستم ، فقط سعی می کنم حداقل روحم را آنقدر آزاد نگه دارم تا اسیر نفرت ها و حب و بغض های حقیر رابطه هایی که بی خواست من وجود دارند نشوم . به راستی که انسان در ذات خویش چقدر موجود حقیریست !