تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

مرگ و زندگی

امروز بعد از یک هفته که جنازه ام پیدا شد و به خاک سپرده شد ، دوباره متولد شدم .

بوی مرگ

دیشب در خواب یکی از عزیزانم را از دست دادم . کسی که احساس می کنم روحش در بدنم جاریست . مظهر تمام خوبی ها و پاکی های کودکی ام و اکنون . تنها کسی که هیچ وقت نتوانستم به پاکی اش و روح بزرگش شک یا انتقاد کنم . من در خواب او را از دست دادم و گویی تمام وجودم تهی شد و اکنون من بیدارم و حیران در تعبیر این خواب .

آرزوهای بزرگ

آرزوهای بزرگ ، دروازه رسیدن به خواسته های انسان هستند . اما شرط گذر از این دروازه داشتن درک درستی از موقعیت کنونی است .

آی آدم ها

چقدر غم انگیز هستند آدم ها ؛ گاهی با خودم احساس می کنم ای کاش در 16 سالگی مرده بودم . همه چیز و همه کس خوب و دوست داشتنی و آینده ای پر از رویا .

امسال هم گذشت

امسال هم تمام شد ، و شب چهارشنبه سوری را در خانه گذراندم . به بدی پارسال نبود البته . شاید هم به سیاهی های اطرافم عادت کرده ام .

به هر حال جای شکرش باقیست که در کل امسال به گندی سال گذشته نبود . نمی دانم روزهای زیبایی به انتظار نشسته اند یا مثل همیشه خیال خامی است تمام آنچه را که امیدی برای آینده می پندارم . همین که الان کمی امید در دلم هست غنیمت است .

تصور

گاهی در خلوتی می نشینم . در عمق زمان مکانی را می یابم و به نظاره آنچه می خواهم بگذرد می نگرم . تصور کن !!!

انتظار

انتظار ، سخت ترین شکنجه دنیاست .

دومینو

این زندگی لعنتی درست مثل یک دومینو می مونه که با زحمت می چینی ؛ تا می یای از شکلی که ساختی لذت ببری یک اشتباه از طرف خودت یا یک نفر دیگه در یک چشم به هم زدن همه چی رو به هم می ریزه .

آرامش بی معنی

بعضی وقت ها از چیزایی که هیچ اعتقادی بهش نداری آرامش می گیری یا به قول معروف همون فاز گرفتن خودمون ؛ درست مثل مواد مخدره ! من واقعا به این حرف مارکس اعتقاد دارم . "مذهب ، افیون ملت هاست " . چه تفریحی باشه چه اعتیاد . این قسمت آخرش از خودم بود .

زندگی با خدا

هر وقت از هر چیزی و هر کسی نا امید می شم در ذهنم چهره معصومش را تصور می کنم و اگر باشد زیر چشمی نگاهی از عمق وجود به او می اندازم و با خودم می گویم ، او همه چیز من است ، من او را می پرستم . سعادتی بالاتر از این وجود دارد که با خدای خودت زندگی کنی ؟!