کاری که وقتش رو نداشتم با تمام اینکه خیلی دوستش داشتم تعطیلش کردم . حالا تقریبا دو روزی می شه که کمی احساس آرامش می کنم . دلم خیلی برای خودم تنگ شده بود . برای خودم که پشت میزم بنشینم و چند خطی بنویسم و مثل همیشه اوقات برای خودم یک پروژه کاری تعریف کنم . هر چقدر فکر می کنم می بینم کم عاشق تولیدم . به هر چیزی که نگاه می کنم با خودم فکر می کنم چطور می تونم یه چیزی مثل اون یا بهترش رو بسازم . اصلا ولش کن این حرفها رو . فقط هوس کرده بودم چند خطی باز به رسم قدیم خودم بنویسم . سه ماه از انرژی و پولم و تو کاری گذاشتم که برای انجام دادنش باید خودم نمی بودم . تصمیم گرفتم دوباره به اصل خودم برگردم . تجربه ای که یک بار پدرم انجام داده بود تکرار کردم . به خوبیش فکر می کنم که شکست مقدمه ایست بر پیروزی ...
kheili khoshhalam barat ke az tasmimi ke gerefti razi hasti va be arameshi residi ke kheili tou zendegit kam dashti .omidvaram in tajrobe paye o bonyadi mohkam baraye pirouzihaye ayandat bashe....