تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

کشور من (58)

مردم کشور من به همه چیز انتقاد می کنند و هیچ وقت تحمل هیچ انتقادی را ندارند . مردم کشور من اساسا اصلاح ناپذیرند .

کشور من (57)

در کشور من مردمانش بزرگترین و عجیب ترین حماقت ها و اشتباهات تاریخ بشریت را مرتکب می شوند و هیچ گاه نه به اشتباه خود اعتراف می کنند و نه عذرخواهی یا اظهار پشیمانی . این بزرگترین غرور احمقانه این سرزمین است .  به راستی چه کسی می تواند آنچنان که مردم این سرزمین خود را فریب می دهد ، کسی را فریب دهد ؟!!!

کشور من (56)

در کشور من مردمانش خود را سگ درگاه برخی می خوانند و بزرگترین افتخارشان گاهی اینست که چند هزار سال پیش اجداد سوسمار خور نداشته اند .

کشور من (51)

مهد اصالت و اصیل بودن زمانی سرزمین من بود و اینک در کشور من هیچ چیز اصالت ندارد . حتی برای موجودیت های اصیل خودمان هم تعریف دیگری کردیم . در کشور من اصالت یک واژه غریب و اضافی محسوب می شود .

کشور من(50)

در کشور من کار گروهی همچون یک بازی کودکانه است که بی شک دیر یا زود به دعوا و قهر می انجامد .

کشور من (49)

در کشور من لبخند یک افسانه ناشناخته است که گاهی بنا به ضرورت بر روی لبها جراحی می شود.

کشور من (48)

دروغ ، کینه و دورویی زشت ترین و خطرناک ترین صفاتی است که در وجود یک انسان می تواند باشد. در کشور من مردمانش غوطه ور در این صفات هستند و هنوز هم به گواه تاریخ ، آنجا که افسانه و تاریخ در هم آمیخته است ، خود را بهترین مردمان جهان می دانند . من نیز در میان این جمع زندگی می کنم و سخت معتقدم ما مردم خوبی نیستیم ؛ ما بدترین مردم جهانیم . دروغ و دورویی و کینه توزی را چنان به هم آمیختیم که هیچ وقت ، هیچ کس تصور درستی نسبت به دیگری ندارد . در کشور من مردمانش از یکدیگر وحشت دارند و هیچ وقت به هم اعتماد نمی کنند.

کشور من (47)

در تمام دنیا خرافه هایی وجود دارد که گاهی افسانه ها و داستان های پشت سر این خرافه ها جذاب و دوست داشتنی است ؛ اما در کشور من خرافه ها مکانیزه و قانونمند شده و در روش زندگی مردم تاثیر گذار شده است . در کشور من خرافه بخشی از زندگی روزمره است که چه اعتقاد داشته باشی وچه نداشته باشی باید با آن مواجه شوی و اگر بیان کنی که به این خرافه ها اعتقاد نداری همه تعجب می کنند و تو نکوهش می شوی . در کشور من خرافه ها ، مهملاتی هستند که نفوذشان در زندگی روزمره بیش از حد تصور شده .

کشور من (46)

در کشور من تبعیض نژادی بیداد می کند و اساسا مردمانش خودشان را به پشتوانه چیزی که دیگر هیچ رنگ و بویی از آن در خونشان نیست خود را برترین مردم روی زمین می پندارند

کشور من (45)

در کشور من ، مردمانش در پی رفتن به خارج هستند و زمانی که پایشان به آنجا رسید ، هم هویت خود را انکار می کنند و هم سعی می کنند به هموطنان خود ارتباطی نداشته باشند .