وقتی بچه بودم همیشه با خودم فکر می کردم ، آخر چرا خدا ما را آفرید ؟!!!
این سوال همیشه برایم بی جواب مانده . هنوز که هنوز است پاسخی برای سوال خودم نیافته ام . شاید اصلا خدایی نیست که جوابی برای سوالم وجود داشته باشد . آیا واقعا خدایی هست؟ در آن دوران کودکی وقتی با پدر هم صحبت می شدم این سوال را چندین بار پرسیدم . او کلی توجیه و دلیل منطقی می آورد اما نمیدانم چرا سئوال من باز هم بی جواب می ماند !
پدر برای من نشانه پاکی و معصومیت و بزرگواری یک مرد بود . هنوز هم هست . همیشه وقتی از پدیده ای به نام " حضرت علی " سخن به میان می آمد احساس می کردم پدر را می گویند ؛ چرا که هم نامند و در صفات همچون هم . بگذریم ...
پدر می گفت انسان پس از مرگ نتیجه تمام اعمالش را می بیند . آن موقع من هم تایید می کردم که قانع شدم . اما همچون همین امروز دلم می خواهد بپرسم "آخر چرا خدا ما را آفرید که نتیجه اعمالمان را به ما برگرداند ؟!!! "
بهترین نتیجه ای که یک روز با هم گرفتیم ، پس از اینکه کمی بزرگتر شده بودم این شد . ما نمی دانیم چرا ! اما می دانیم پدیده ای به نام خوبی هست . پس بهتر است خوبی کنیم تا پس از مرگ بتوانیم با آسودگی از خدا بپرسیم ، چرا ما را آفریدی .
تا امروز به کسی بدی نکردم که در این دنیای پلیدی ها نامش را بدی بتوان گذاشت . اما امروز مدام با خودم می گویم اصلا خدایی هست که پاسخ مرا بدهد که چرا ما را آفرید ؟؟؟ اگر مردم و کسی پیدایش نشد که جواب سئوال مرا بدهد چه ؟!!! تازه هم هست آنقدر سوالهای دیگر در دلم هست که شاید این آخرین سوالم باشد . مثلا :
تا حالا کجا بودی ؟!!!
خدا وکیلی می شود کلمه جبر و اختیار را برایم معنی کن ؟
از آزمایش خوشت می آید ؟
چرا این همه تعریف از قدرتت و حکمتت را که می شنویم مربوط به قرنها پیش است ؟
گفتی بهشت را برای کیا آفریدی؟
بهشتی در کار هست اصلا؟
جهنم ؟ چقدر از دنیای خودمون نفرت انگیز تره؟
شما که روحیت لطیفه و مهربونم هستی چرا جهنم ؟
می تونیم با هم حرف بزنیم ؟
چرا ما رو آفریدی؟