تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تبعید

تنها چیزی که تو زندگی برام اونقدر ازش داشت که همه چی رو به خاطرش فدا کنم ، مثل یه گوله برف داره تو دستام ذره ذره آب می شه و هیچ کاری از دستم بر نمیاد . کاش واقعا براش مرده بودم . کاش می تونستم اراده کنم و بمیرم . من همیشه برای هر چیزی راه حل پیدا کردم ؛ اما راه حل آروم شدن یک دل شکسته چی می تونه باشه که من اینقدر احساس درموندگی می کنم ؟ تو تنهایی خودم تبعید شدم .

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد