تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

می نویسم ...

الان داشتم با خودم فکر می کردم واقعا چرا تو این وبلاگ مطلب می ذارم . من هنوزم خالصانه ترین نوشته هامو ، نه اینکه نخوام ، نمی تونم با همه قسمت کنم . شاید به خاطر اینه که وقتی دارم اینجا بلند بلند فکر می کنم احساس یک آدم برهنه رو دارم . برهنه در احساس . چه ترکیب جالبی ! تنها زیبایی که البته داره اینه که آدمایی که نمی دونم کی هستن و چه شکلی هستن حرف هامو می خونن کامنت می ذارن . اینو وقتی تجربه کردم که نوشتم . وقتی نوشتم دنبال اینش نبودم ، فقط می خواستم بنویسم . گاهی وقت ها هم برای کسی که نمی تونم تو چشاش نگاه کنم و همه چیز و بگم اینجوری نامه می نویسم . هر چی که هست دنیا وقتی خیلی کوچیک میشه ، این چند مگابایت فضا جای دنج و خوبیه برای یه گوشه نشستن و به خودت تو صفحه مانیتور خیره شدن .

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد