تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

افسرده ام

افسرده شدم . نه به خاطر پولهایی که از دست دادم . به خاطر انرژی و زمانی که از کفم رفت و لحظه هایی را که می توانستم با عزیزترین کسم باشم ، اما نبودم و آن لحظه ها همه رفتند . به خاطر شکستی که غرورم را جریحه دار کرد . شکستی که مسئولش من نبودم . افسرده شده ام ؛ از اینکه هنوز کلی ایده و فکر در سر دارم اما هراس دارم از اینکه دوباره شکست پایان همه آن ایده ها باشد . افسرده شدم ، چون این حق من نبود . افسرده ام از اینکه هر چه می گردم بهانه ای برای خندیدن و شاد بودن نمیابم . افسرده ام از اینکه تمام انرژی ام را از دست داده ام .

نظرات 1 + ارسال نظر
angel پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:10 ب.ظ

تو شکست نخوردی عزیزم به هیچ وجه فکر نکن که شکست خوردی .بهت افتخار میکنم که جرأت شروع یک کار تازه رو داشتی وبیشتر خوشحالم از هراسی که برای شروع کارای جدید داری .همین ترس باعث میشه به ابعاد کاری که می خوای شروع کنی دقیق تر بشی .
این یعنی تجربه .خوشحالم که به دست آوردن این تجربه خیلی برات گرون در نیومد.
برای خندیدن بهانه لازم نیست ...
نمیدونی یک لحظه خنده تو چه انرژی به من میده .
فقط بخند .

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد