تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

کشور من (43)

در کشور من هیچ کس به هیچ عنوان به هیچ کس اعتماد ندارد ، با این حال همه سر هم کلاه می گذارند .

کشور من (42)

در کشور من همه چیز خاکستریست .

سبک وزن

امروز احساس خوبی دارم . سبکم .

در کشور من (41)

در کشور من گاهی وقت ها حرف هایی که مردم می زنند به هیچ زبان زنده ای در دنیا قابل ترجمه نیست .
پی نوشت : نمی دانم این یک حسن است که مردم کشورهای دیگر گاهی حرف های ما را نمی فهمند یا یک دردسر ارتباطی

کشور من (40)

در کشور من مردم به تماشای مراسم اعدام می روند و با خود چیپس و تخمه و پفک می برند و با دیدن مراسم اعدام با سوت و هورا از دیدن جان دادن یک انسان لذت می برند .

پی نوشت : نمی دونم این حرف چقدر قابل درکه . مسئله نه قاتل هست و نه اعدام . که البته هر دوش زشت و وحشیانه است . مسئله اینه که یک ملت به کجا رسیده اند که می تونن از جان دادن یک انسان در برابر چشماشون لذت ببرند . چقدر باید درجه انسانیت یک انسان سقوط کرده باشه که از غیرانسانی ترین عمل انسان لذت ببره ؟!!!!