تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

تمام ناپیدای من

درد من این گشتن بی امان ، پی چیزی است که نمی دانم چیست

کشور من (18)

در کشور من تا چوب بالای سر کسی نباشد کسی کار نمی کند .

سیزده

من به نحس بودن سیزده با تمام وجودم معتقدم . گندترین روزهای زندگی در سیزدهم هر ماه به سراغم می آید .

کشور من (17)

در کشور من ، بایگانی هایی هست به وسعت عمر انسانهایی که برای کوچکترین و مسخره ترین کارهای اداری روزهای خود را در ترافیک یا در راه پله های سازمان ها و ادارات ، باج دادند . 

کشور من (16)

کشور من ، سرزمین اندوه و غم است .

کشور من (15)

کشور من تنها کشوری در جهان است که عشق به وطن یک جرم نابخشودنی است .

کشور من (14)

در کشور من تنها چیزی که هیچ ارزشی ندارد وقت است .

کشور من (13)

در کشور من همه مجرمند مگر اینکه خلافش ثابت شود .

کشور من (12)

در کشور من آدم هایی دروغ نمی گویند خل و دیوانه اند و آدم هایی که دزدی نمی کنند بی عرضه اند و آدم هایی که تجاوز نمی کنند گوشه گیر و خجالتی اند .

کشور من (11)

در کشور من همه از هم متنفرند .

کشور من (10)

در کشور من آدم ها در نظر یکدیگر همچون آلت تناسلی برهنه هستند . قبل از هر کاری و هر فکری باید اول به ارتباط کار و فکرت با دیگر آلات تناسلی بیندیشی ، چون دیگران تو را اینگونه قضاوت می کنند . یا باید تحریک کنی ، یا تحریک شوی ، یا تحریک نکنی ، چون تحریکت می کنند . اساسا ما در این کشور چیزی فراتر از یک آلت تناسلی نیستیم .