ادامه مطلب ...
نمی دونم کجا خوندم که یه بنده خدایی که اسمش یادم رفته گفته بود : "ملتی که با تاریخ و فرهنگ خودش بیگانه باشه محکوم به فنا و نابودیست ." مشکل مردم ما از این حرف ها گذشته . تاریخ و فرهنگ پیشکش در این خراب آباد انسانم آرزوست . دیگه نگران تاریخ و فرهنگی که به یغما رفت نیستم و دلخوشم به قطعاتی از تخت جمشید که تو لندن و فرانسه نگهداری میشه و با خودم می گم حداقل اثری از این دیار در دنیا باقی خواهد ماند به نام ایران . اما انسانیتمونو که از دست دادیم چه می شه کرد ؟ ملتی که در سراشیبی سقوط تشنه سقوط آزاد به سمت بی نهایت صفر است ، رو به نابودیست یا اساسا نابود شده است ؟ نمی دانم نهایت سقوط کجاست اما هر کجا و در هر ارتفاعی از نیستی محض باشد ، خوب حس می کنم که ما به آن خیلی نزدیکیم .
ترس انسان را بهت زده میکند و مطیع و نجیب!مانند گیاه...
این نوشته برگرفته از یک وبلاگ هست که خیلی باهاش حال کردم . اینم آدرسش :
http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/1390/03/23/post-258/
نمی دونم تمام این آدم هایی که وقتی بهشون نگاه می کنم حسابی سرگرم کارن و انگار دارن از زندگی لذت می برند و تمام تلاش خودشونو برای آینده می کنند ، واقعا این احساس رو دارند یا مثل من از آینده همه چیز نا امید هستند و فقط فکر می کنند دارند رو به آینده حرکت می کنند . به هر حال خوش به حالشون ، چون در نگاه من آینده خوب مثل یک اسب سرکش می مونه که به تاخت داره می ره و من هر چه انرژی بیشتری برای رسیدن بهش صرف می کنم ، احساس می کنم گرد و غبار تاختش داره بیشتر ازم دور می شه .